انتخابی و گوش به زنگ بودن (اگلند[۶] و همکاران، ۲۰۰۳) بازداری و سیالی کلامی (ناکانو و همکاران، ۲۰۰۸) نقص هایی نشان می دهند. با این حال پژوهش های دیگر چنین نقص ها و آسیب هایی را در بیماران افسرده به دست نیاورده اند. مثلاً کارکردهای اجرایی (اگلند و همکاران، ۲۰۰۳ ؛ کریوز۲ و همکاران، ۱۹۹۹)، توجه (هوگدال و همکاران، ۲۰۰۳ ؛ پاردو۳ و همکاران، ۲۰۰۶)، و تغییر آمایه (ناکانو و همکاران، ۲۰۰۸) در بین گروه بیماران افسرده و کنترل تفاوتی با یکدیگر نداشتند.
در ارتباط با اختلال وسواسی ـ اجباری نیز گر چه آسیب فیزیولوژیکی در این اختلال مجادله برانگیز است، اما شواهدی پیشنهاد می کنند که شاید مدار زیر کرتکسی فرونتال (اینسل، ۱۹۹۲ ؛ ساخنا و همکاران، ۱۹۹۸؛ به نقل از کانگ۴ و همکاران، ۲۰۰۴)، کاهش فعالیت در بخش های کرتکس سینگولای پیشین، کرتکس پیشین حدقه ای و هسته دمی (ساخنا۵ و همکاران، ۲۰۰۰؛ امری۶ و همکاران، ۲۰۰۷) و کاهش اندازه ی کلی کرتکس پیشین حدقه ای (زسکو۷ و همکاران، ۱۹۹۹) دخیل باشند. امری و همکاران (۲۰۰۷) اظهار کرده است که گذرگاه های زیر کرتکسی حدقه ای پیشین، بازداری پاسخ را اعمال می کنند و بنابراین شاید این بیماران، در تکالیف توجهی خیلی آسیب پذیر باشند. شواهد این فرضیه عمدتاً از افزایش میزان بروز اختلال وسواسی ـ اجباری در افراد دارای آسیب به عقده های پایه (دمارچی۸ و همکاران، ۲۰۰۰) و مطالعات تصویربرداری عصبی کارکردی که بیش عملکردی را در مدار زیر کرتکسی فرونتال در افراد مبتلا به این اختلال نشان می دهد (ساخنا و همکاران، ۱۹۹۹ ؛ راچ و همکاران، ۱۹۹۴ ؛ به نقل از کانگ و همکاران، ۲۰۰۴) نشات گرفته است. کانگ و همکاران (۲۰۰۴) نیز در مطالعه ی خود چنین نقص هایی را مورد تأیید قرار دادند. آنها به این نتیجه دست یافتند که اندازه ی کرتکس پیشین حدقه ای در این بیماران کاهش یافته و همچنین بین شدت نشانه های اختلال و اندازه ی کرتکس پیشین حدقه ای همبستگی منفی وجود دارد، اما تفاوتی در شکنج سینگولای پسین، تالاموس و عقده های پایه نیافتند. با این حال برخی از پژوهش ها نتایج متناقضی به دست آورده اند. چنین مطالعاتی پژوهشگران را به سوی این فرضیه هدایت کرده است که بیماران مبتلا به اختلال وسواسی ـ اجباری نقص های نوروپسیکولوژیک همراه با تغییرات در کارکرد مغز دارند و این نقص ها، نشانه های اختلال را تشدید کرده و یا تداوم می بخشند.
با توجه به مطالعاتی که نشانگر نقص هایی در ناحیه های خاصی از مغز هستند، چندین مطالعه ی نوروپسیکولوژیک سعی کرده اند این ناهنجاری ها و نقص را مورد مطالعه قرار دهند که بیشتر بر حافظه و کارکردهای اجرایی تمرکز کرده اند و نتایج متناقضی به دست آورده اند. دو پژوهش نشان دادند که در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی ـ اجباری نقص های انتخابی در کارکرد توجه اجرایی، حافظه ی کلامی و غیرکلامی و مهارت های دیداری ـ فضایی و دیداری ـ مفهومی وجود دارد (کولز[۷] و همکاران، ۲۰۰۴؛ مولر و روبرتس۲، ۲۰۰۵) در حالی که برخی ها چنین نقصی (آبروزیس۳ و همکاران، ۱۹۹۵؛ سیمپسون۴ و همکاران، ۲۰۰۶) را مشاهده نکرده اند.
تحقیقات نشان داده اند که نقایص شناختی به عنوان یکی از جنبه های مهم افسردگی و اختلال وسواس فکری ـ عملی مطرح می باشند و افرادی که دچار این اختلال ها می باشند به درجات گوناگون تحت تأثیر نقایص شناختی قرار می گیرند و نقص در مؤلفه های شناختی درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی و افسرده را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. این نقایص شناختی در حوزه های مختلف مانند حافظه کاری، حل مسئله، توجه انتخابی، قضاوت، نگهداری توجه، عملکردهای اجرایی و نظیر اینها مطرح می شود.
یکی از ویژگی های مهم عصب ـ روانشناختی افسردگی و وسواس فکری ـ عملی نقص در مؤلفه های شناختی می باشد و لوب پیشانی به ویژه ناحیه پیش پیشانی و قسمت هایی از لوب گیجگاهی برای تکالیف شناختی مانند حافظه کاری، قضاوت، حل مسئله، توجه، عملکرد اجرایی و انعطاف پذیری تفکر ضروری هستند (هیوز، ۲۰۰۴).
به طور معمول توجه انتخابی به وسیله آزمون استروپ، حافظه کاری به وسیله آزمون حافظه کاری، حل مسئله به وسیله آزمون برج لندن و عملکرد اجرایی به وسیله آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین مورد سنجش قرار می گیرند.
از آنجا که عملکرد در این آزمونها با لوب پیشانی و گیجگاهی مرتبط هستند. نابهنجاری در این آزمونها می تواند نشان دهنده آسیب در قسمتهای مختلف لوب پیشانی و گیجگاهی و نواحی مرتبط در افراد افسرده و افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی باشد.
به همین دلیل در این تحقیق به مقایسه مؤلفه های شناختی افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری ـ عملی، افسرده با افراد بهنجار از دیدگاه نوروپیسکولوژی اقدام می شود.
اهمیت و ضرورت تحقیق:
پژوهش های در زمینه بررسی مؤلفه های شناخت در افراد افسرده، وسواس فکری ـ عملی و بهنجار نتایج ضد و نقیضی داشته است. برای نمونه در حالی که برخی پژوهش ها گویای وجود آسیب های گسترده در حافظه کاری افراد افسرده اند (رزوامبیر، ۲۰۰۶؛ کریستوفر و مک دونال، ۲۰۰۵)، برخی دیگر نشان داده اند که بسیاری از کنش های حافظه در افراد افسرده دست نخورده و بدون آسیب باقی می ماند (والش و همکاران، ۲۰۰۷).
در برخی از پژوهش ها، بررسی های مقایسه ای افراد افسرده با افراد غیر افسرده، گویای وجود بدکار کردی ها و کاستی هایی در عملکردهای روانی ـ حرکتی و شناختی افراد افسرده در کنش های پردازش اطلاعات (هارت لاک، الوی، وازکویز و دایکمن، ۱۹۹۳)، سرعت پردازش اطلاعات (تسورتوس، تامسون و استوگ، ۲۰۰۲)، حافظه بلند مدت آشکار (مک کوین، گالوی، هی، یانگ و جوف، ۲۰۰۲) و حافظه کوتاه مدت (پورتر، گالاکر، تامپسون و یانگ، ۲۰۰۳) است.
نتایج برخی از مطالعات نوروپسیکولوژیک نشان می دهد که در OCD ، شناخت به عنوان فرایند، دچار اختلال می شود. هر چند که ماهیت دقیق این نقایص شناختی، به
درستی درک نشده است و ابهام هایی در آن وجود دارد.
محقق در این تحقیق به بررسی این موضوع می پردازد که آیا حافظه کاری در آزمون حافظه کاری، توجه انتخابی در آزمون استروپ، حل مسئله در آزمون برج لندن و عملکرد اجرایی در آزمون دسته بندی کارتهای ویسکانسین در افراد افسرده، OCD و افراد بهنجار متفاوت است؟ ضمن اینکه مقایسه میزان نقص در مؤلفه های شناختی در گروه مبتلا به اختلال های افسردگی و وسواس فکری ـ عملی نیز از اهداف پژوهش است.
یافته هایی از این دست می توانند در خدمت روش های درمانی مانند شناخت درمانی قرار گیرند. بنابراین انجام چنین پژوهش هایی در راستای تدوین برنامه های درمانی ضرورت می نماید.
۱- obsessive – compulsive disorder
۱- Hartlag
۲- Alloy
۳- Vazquez
۴- Dykman
۵-Tsourtos
۶-Thompson
۷-Stough
۱.Beats
۲-Sahakian
۳-Levy
۴-Long term explicit memory
۵-Mc Queen
۶-Galway
۷-Hay
۸-Young
۹-Joffe
۱۰-Porter
۱۱-Gallagher
۱۲-Moritz
۱۳-Murphy
۱۴-Videbech
مطلب دیگر :
۱۵-Barch
۱۶-Sheline
۱۷-Csernansky
۱۸-Snyder
۱- Shenal
۲- Liotti & Mayberg
۳- Nakano
۴- Wagner
۵- Rose & Ebmeier
۶- Moritz
۷- Portet
۸- Purcell
۹- Ravankild
۱۰- Hugdahl
۱- Egeland
۲- Crews
۳- Pardo
۴- Kang
۵- Sexena
۶- Omori
۷- Szesko
۸- De Marchi
۱- Kulz
۲- Muller & Roberts
۳- Abbruzzese
۴- Simpson
تعداد صفحه : ۹۹