دانشگاه خاتم...

فصل سوم روش اجرای پژوهش ۷۵

مقدمه ۷۶

طرح پژوهش ۷۶

جامعه آماری. ۷۶

روش نمونه‌گیری و حجم نمونه ۷۶

ابزار پژوهش ۷۷

خرده مقیاس‌ها ۷۸

اعتبار و روایی پرسشنامه ۷۸

فصـل چهارم تجزیه و تحلیل دادهها ۸۰

مقدمه ۸۱

بخش اول: آمار توصیفی. ۸۱

بخش دوم: آمار استنباطی. ۹۰

فصل پنجم بحث و نتیجهگیری. ۹۵

مقدمه ۹۶

محدودیت‌های پژوهش ۱۰۳

پیشنهادات کاربردی. ۱۰۳

پیشنهادات پژوهش ۱۰۳

منابع و مراجع. ۱۰۵

منابع. ۱۰۵

پیوست‌ها ۱۱۸

 

 

فهرست جداول

جدول ‏۴‑۱: شاخص‌های آمار  توصیفی نمره‌های عزت‌نفس کلی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون ۸۱

جدول ‏۴‑۲: شاخص‌های آمار توصیفی نمره‌های عزت‌نفس اجتماعی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون ۸۳

جدول ‏۴‑۳: شاخص‌های آمار توصیفی نمره‌های عزت‌نفس خانوادگی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون ۸۵

جدول ‏۴‑۴:  شاخص‌های آمار توصیفی نمره‌های عزت‌نفس تحصیلی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون ۸۶

جدول ‏۴‑۵: شاخص‌های آمار توصیفی نمره‌های عزت‌نفس جسمی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون ۸۷

جدول ‏۴‑۶: نتایج آمار تی گروه‌های مستقل جهت بررسی تفاوت میانگین‌های عزت‌نفس و خرده مقیاسهای آن در مرحله پیش‌آزمون ۸۹

جدول ‏۴‑۷: نتایج آزمون F لوین جهت بررسی برابری واریانس ها ۹۰

جدول ‏۴‑۸: نتایج آزمون باکس به عنوان پیش فرض مناسب بودن مدل ۹۱

جدول ‏۴‑۹: نتایج آزمون کواریانس برای محاسبه اثرات بین آزمودنیها در دو گروه کنترل و آزمایش ۹۱

جدول ‏۴‑۱۰: مقایسه جفتی گروه‌ها در متغیرهای وابسته ۹۳

 

 

فهرست نمودارها

نمودار ‏۴‑۱: میانگین نمرات عزت‌نفس کلی در دو گروه آزمایش و کنترل در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون ۸۲

نمودار ‏۴‑۲: میانگین نمرات عزت‌نفس اجتماعی در دو گروه آزمایش و کنترل در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون ۸۴


نمودار ‏۴‑۳: میانگین نمرات عزت‌نفس خانوادگی در دو گروه آزمایش و کنترل در دو مرحله پیش و پس آزمون ۸۶

نمودار ‏۴‑۴: میانگین نمرات عزت‌نفس تحصیلی در دو گروه آزمایش و کنترل در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون ۸۷

نمودار ‏۴‑۵: میانگین نمرات عزت‌نفس عمومی(جسمی) در دو گروه آزمایش و کنترل در دو مرحله پیش و پس آزمون ۸۸

 

۱   فصل اول

۲   کلیات پژوهش

 

مقدمه

انسان قصه و نمایش را ساخت و حال نوبت قصه و نمایش است که آدمی را بسازد (آقاعباسی، ۱۳۸۶). دوره نوجوانی در زندگی انسان از اهمیت خاصی برخوردار است. اهمیت آن مربوط به بحران‌های مختلفی است که در این زمان برای انسان به وجود می‌آید. در این دوره به علت کم تجربه بودن نوجوانان، مسأله تصمیم‌گیری مشکل می‌شود، برای جبران این ضعف، پدر،‌‌‌‌ مادر و مربی با جلب کردن، نظر نوجوانان به خود، علاوه بر بالا بردن میزان اعتمادبه‌نفس آنها نسبت به خودشان می‌توانند بر میزان اعتماد به نفس شان نیز بیافزآیند. کمبود اعتماد به نفس، بیانگر ترس واضطراب درونی است. به همین دلیل نوجوانان ناگهان درونگرا می‌شوند و در خود فرو می‌روند، و احساس ترس از شکست و مسخره شدن درآنها شکل می‌گیرد و ممکن است تمام وجودشان را در بر‌گیرد (اکبری،‌‌‌‌ ۱۳۸۷). دوران کودکی دشوارترین دوره حیات انسان از جهت تربیتی است و وقتی به کودکان و نوجوانان گوش بسپاریم و آنان را جدی بگیریم و مراقبشان باشیم عزت‌نفس آنان تقویت می‌شود زیرا با عشق و حمایت هر انسانی احساس ارزشمند بودن می‌کند. بنابراین اگر کودکان در محیطی رشد کنند که احساس حمایت و عشق را دریافت نکنند اعتماد به نفس‌شان کاهش می‌یابد و به ‌تدریج در مورد توانایی‌های خود تردید می‌کنند. چنین می‌پندارند که تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی با مشکل مواجه می‌شوند. افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند در ارائه عقایدشان به دیگران دچار اضطراب می‌شوند (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۸۶). در سالهای اخیر قصه‌درمانی به‌عنوان یکی از فنون روان درمانی پویشی به ویژه در بازی درمانی جایگاه خاصی پیدا کرده است. قصه‌درمانی راهبردی است که کودکان را برای رویارویی مثبت با هراسها و اضطراب‌های ناشی از سوء رفتار در قالب داستان‌ها آماده می‌سازد و به گونه‌ای غیرمستقیم و جذاب در اضطراب آنها تغییراتی ایجاد می‌شود تا به گونه‌ای عزت‌نفس‌‌ (احترام به خود)‌ آنها تقویت شود (ولی‌زاده، ۱۳۸۸).

بیان مساله

برای انسان هیچ حکم ارزشی، مهمتر از داوری او در مورد خودش نیست، ارزشیابی از خویشتن قطعی‌ترین عامل در روند رشد روانی اوست. ارزشیابی از خویشتن و داشتن احساس خوب در مورد خودش در جریان فکری، احساسی، عاطفی، ارزشی و هدف‌های کودک است. عزت‌نفس مفهومی است که می‌توان آن را به صورت ارزشی که ما برای خود قائل هستیم تعریف کرد و معمولا با احساس خود ارزشمندی مترادف است. عزت‌نفس و مفهوم خود قابل تغییرند اما اغلب تغییر آنها بدون تلاش جمعی مشکل است (بیابانگرد،

مطلب دیگر :


راهنمایی بیشتر برای تولید سایت با کیفیت

 ۱۳۸۵). راجرز عزت‌نفس را عبارت می‌داند از ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن خود (شاملو، ۱۳۸۷).

معنای عزت‌نفس از دو بخش مرتبط به هم تشکیل می‌شود:

  1. داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالش‌های زندگی، باور خود به توانمندی، توانایی فکر کردن، درک کردن و انتخاب و تصمیم‌گیری.
  2. داشتن احساس صلاحیت برای خوشبخت شدن احترام به خود یا حرمت نفس به خود و به خود حق بدهیم که زندگی کنیم و شاد باشیم. احترام کلمه زیبایی است که فکر و احساس ما را در مورد مسائل و یا آدم‌های دوست داشتنی و خوب نشان می‌دهد (بیابانگرد، ۱۳۸۵).

احترام به خود، به کودک کمک می‌کند تا سرش را بالا بگیرد و از خودش خرسند و راضی باشد. شجاعت و جسارت انجام کارهای جدید را داشته باشد و اگر چه سعی می‌کند کمتر اشتباه کند اما به کمک دیگران آموخته و تجربه کرد که وقتی هم اشتباه می‌کند دنیا به آخر نمی‌رسد و نباید این احساس و احترام به خود را از دست بدهد. اکثر صاحب نظران برخورداری از عزت‌نفس را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی، اجتماعی فرد می دانند (درستان، ۱۳۸۷). ابتدا روانشناسان و جامعه شناسان از جمله ویلیام جیمز و هربرت مید و چالز کولی بر اهمیت عزت‌نفس مثبت تاکید داشته و نتیجه گرفته‌اند که عزت‌نفس ارزیابی مثبت از خود با شادکامی و کارکرد مفید فرد رابطه متقابل دارد. در پی مطالعاتی که توسط الیسون انجام شده مشخص گردید که از دست دادن حس کنترل و ایجاد نارضایتی فردی کودکانی که دارای اعتماد ‌به نفس پایین هستند توانایی‌های خود را دست کم می‌گیرند و مدام در ذهن خود این جمله را تکرار می‌کنند”که من نمی‌توانم” و احساس می‌کنند که دیگران ارزشی برای آنها قائل نیستند، احساس ناتوانی می‌کنند، به آسانی تحت تاثیر احساس خشم، تلقین قرار می‌گیرند و دامنه محدودی از عواطف و احساسات را نشان می‌دهند. آرزو دارند کس دیگری باشند، احساس بی‌ارزش بودن می‌کنند، اغلب به هنگام برخورد با وظایف مشکل یا جدید گریه می‌کنند، از خود به طور منفی یاد می‌کنند، خود ویرانگر هستند و از نظر ظاهری سرو وضع مرتبی ندارند، تصمیم‌گیری برایشان مشکل است، نسبت به آینده بدبین هستند. (آقاجاری، ۱۳۸۶).

مطالعات نشان می‌دهد که عزت‌نفس از طریق واکنش دیگران به صورت آینه خود ما در کودکان شکل می‌گیرد و همچنین مقایسه با دیگران صورت می‌گیرد بهترین روش برای استفاده و بالا بردن عزت‌نفس در کودکان استفاده از قصه و همچنین نمایش است. از میان روانشناسان قرن بیستم نخستین کسی که به اثرات نمایش در ذهن و ضمیر بازیگری پی برد مورنو[۱] بود او به این اصل رسید که از هنر نمایش برای بروز فشارها و تضادها و همچنین عقده‌گشایی و تخلیه هیجانی به راحتی می‌توان استفاده کرد. او در سالهای ۱۹۲۰ تحت تاثیر روانکاوی، سایکودرام را پایه‌ریزی کرد و رشد داد در دهه ۱۹۶۰ میلادی در اثر موضوعات اجتماعی در اروپا وآمریکا نمایش دراین ممالک روی دیگر به خود گرفته و سایکودرام نیز به پیشرفت‌هایی نائل آمد و آن را نمایش‌درمانی گفتند. در حال حاضر در آمریکا و انگلستان نوعی از روانکاوی پا گرفته که مبتنی بر تغییرات پی در پی ابهام، درک مستقیم، بازی، شک و تغییر نقش است (اشکانی و حق‌شناس، ۱۳۸۳). هدف نمایش خلاق تعلیم و تربیت همراه با سرگرمی و مشارکت است. این بهترین نوع تعلیم و تربیت است که همراه با توجه و خلاقیت که هدف‌های دیگر نمایش خلاق است. در نمایش کودکان اندیشه‌ها احساس‌ها و اعمالشان را برای یکدیگر اظهار می‌کنند (آقا‌عباسی، ۱۳۸۱).

[۱] Jacob levy moreno

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد