دانشگاه آزاد اسلامی...

محدودیت های پژوهش ۷۴

منابع ۷۶

پیوست. ۸۱

چکیده:

مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی  رابطه بین سبک های تفکر و راهبرد های مقابله با استرس در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر جوانرود صورت گرفت. روش: جامعه آماری در این پژوهش تمامی پسران ۱۵ تا ۱۹ ساله دوره دوم دبیرستان شهر جوانرود هستند که در سال تحصیلی ۱۳۹۳- ۱۳۹۲ مشغول به تحصیل می‌باشند. نمونه گیری به روش pps  یا نمونه گیری از طریق تعیین نمونه متناسب با حجم انجام پذیرفت. دراین روش با توجه به جمعیت تعداد ۱۶۲ نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیدند و برای جلوگیری از ریزش احتمالی تعداد ۱۸۰ پرسشنامه در بین دانش آموزان توزیع گردید و به پرسش نامه های راهبردهای مقابله با استرس راجر و جارویس (۱۹۹۳) و سبک های تفکر استرنبرگ-واگنر(۱۹۹۱) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی از آمار استنباطی همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده گردید. یافته ها: نتایچ تحقیق نشان داد که بین سبک های تفکر و راهبردهای مقابله با استرس رابطه وجود ندارد. همچنین در فرضیات فرعی بین حیطه اجرایی و همچنین حیطه قضایی با  راهبردهای مقابله با استرس  رابطه وجود ندارد و تنها بین حیطه قانون گذار با راهبردهای مقابله با استرس رابطه وجود دارد.

کلید واژه ها: سبک های تفکر،  راهبردهای مقابله با استرس، دانش آموزان.

بیان مساله:

ویژگی اساسی انسان بر خورداری از قدرت تفکراست.  انسان ها به کمک فکر خود توانست ه اند به محیط پیچیده و متغیر مسلط شده و به حیات خود ادامه دهند.  افراد با سبک ویژه خودشان در مورد چگونگی انجام کارها فکر می کنند.  اصطلاح سبک مترادف با توانایی نیست بلکه شیوه ای برای به کارگیری توانایی فرد است.  (استرنبرگ[۱]، ۱۹۹۸)

رابطه سبک های تفکر با متغیرهای متعددی مورد بررسی قرارگرفته است.  ژانگ پژوه ش های متعددی را پیرامون سبکهای تفکرانجام داده است.  ژانگ[۲](۲۰۰۲) نشان داد که سب ک های تفکر و رشد شناختی به هم وابسته اند و هر چقدر رشد شناختی بیشتر باشد فرد گرایش به استفاده از طیف وسیع تری از سبک های تفکر دارد.  همچنین ژانگ(۲۰۰۲) نشان داد که بین سبک های تفکرو صفات

 شخصیتی براساس پرسش نامه پنج عاملی بزرگ شخصیت تفاوت وجود دارد.

شناخت و درک مدلهای مرتبط با سبکهای تفکر و یادگیری در واقع یکی از پیشرفتهای اساسی روان شناسی در قرن بیستم است.  شناخت سبکهای تفکر و متغیرهای مرتبط با آن در آموزش و پرورش امری لازم و ضروری است زیرا بسیاری از تفاوتها در عملکرد افراد به جای نسبت دادن به توانایی، میتوان به سبکهای تفکر نسبت داد.  به گونهای که اگر معلمان از سبکهای تفکر دانش آموزان خودآگاهی داشته باشند، با طراحی و جهت دهی مناسب فعالیتهای آموزشی میتوانند به نتایج مثبت و موثری برسند.  (ژانک،۲۰۰۲ ، به نقل از جهانشاهی و ابراهیمی قوام، ۱۳۸۶)

سبک تفکر چیست؟ آیا سبک مترادف با توانایی است؟ استرنبرگ(۱۹۹۷) در پاسخ به این پرسش میگوید: سبک مترادف با توانایی نیست بلکه شیوهی ترجیحی تفکر یا به بیان دیگر، نحوه استفاده از تواناییهای بالقوه است.  استرنبرگ بر اساس نظریهی خود مدیریتی ذهنی خود بر این باور است که ما یک سبک خاص نداریم بلکه دارای نیمرخی از سبکها هستیم.  افراد ممکن است از توانایی های مشابه، اما سبکهای تفکر متفاوتی برخوردار باشند.  این نظریه ۱۳ سبک تفکر را توصیف می کند که در پنج بعد از یکدیگر متمایز

مطلب دیگر :


راهنمایی بیشتر برای تولید سایت با کیفیت

 میشوند: کارکردها، شکلها، سطوح، حوزه ها و گرایشها( استرنبرگ،۱۹۹۷)

به گونه ی مختصر، در بعد کارکرد، فرد دارای سبک تفکر قانون گذار تمایل به ایجاد، اختراع و طراحی دارد و کارها را به روش خود انجام میدهد.  فرد دارای سبک تفکر اجرایی ، تمایل به پیروی از دستورها دارد و آنچه را که به او گفته میشود، انجام میدهد و فرد دارای سبک تفکر قضاوتگر تمایل به قضاوت و ارزیابی افراد و کارها دارد.  در بعد اشکال خود مدیریتی ذهنی فرد چهار شکل به خود میگیرد: تک قطبی ، سلسله مراتبی ، الیگارشی و آنارشی.  یک فرد با سبک تک قطبی از انجام تکالیفی لذت میبرد که به او اجازه میدهند در هر زمان صرفا بر یک تکلیف به گونه ی کامل متمرکز گردد، در حالی که فرد دارای سبک سلسله مراتبی ترجیح میدهد توجه خود را بین چند تکلیف اولویت بندی شده توزیع نماید و فرد با سبک الیگارشی تمایل دارد در همان محدودهی زمانی روی چند تکلیف کار کند، بدون اینکه هیچ اولویتی قایل شود.  سرانجام، افراد با سبک آنارشی بیشتر از انجام تکالیفی لذت میبرند که در خصوص چه کجا کی و چگونه انجام دادن یک تکلیف اختیار لازم داشته باشند.  در بعد سطوح خود مدیریتی ذهنی فرد در دو سطح کلی و جزئی انجام میگیرد.  افراد کلی نگر به تصویر کلی یک موضوع توجه میکنند و بر باورهای انتزاعی متمرکز میشوند.  در مقابل افراد با سبک تفکر جزیی نگر از انجام تکالیفی لذت میبرند که اجازهی کار روی ابعاد ویژه و اصلی یک موضوع و جزئیات عینی آنها را بدهد.  در بعد حوزه ها خود مدیریتی ذهنی شامل دو حوزهی درونی و بیرونی است.  افراد با سبک درونی از انجام تکالیفی لذت میبرند که بتوانند آنها را به گونه ی مستقل انجام دهند.  در مقابل افراد با سبک بیرونی تکالیفی را ترجیح میدهند که فرصت لازم برای تعامل با دیگران را به آنها بدهد.  در بعد گرایشها در خود مدیریتی ذهنی دو گرایش وجود دارد: آزاد اندیش و محافظه کار.  افراد آزاد اندیش از انجام تکالیفی لذت میبرند که تازگی و ابهام دارد.  درحالی که افراد دارای سبک محافظه کار، متمایل به رعایت قوانین و روش های موجود در انجام تکلیف میباشند. ( زانگ، ۲۰۰۱ به نقل از شکری و همکاران، ۱۳۸۵)

شرایط در حال گذر جامعه، زندگی را با مسائل و پیچیدگی های خاص خود مواجه نموده است. در این شرایط یکی از مهمترین مهارتهایی که قادر است بالندگی و بهداشت روانی افراد را در مواجهه با مشکلات آینده حفظ و تقویت نماید، مهارت حل مسئله به معنای اعم است، به نحوی که افراد ناتوان از حل این مشکلات، ممکن است اقدام به راه حل های نا مؤثر کنند. در این میان اهمیت مفهوم مقابله که در دهه گذشته در متون روانشناسی توجه زیادی را به خود جلب کرده است به چشم می خورد(دیویس[۳]،۲۰۰۱). بنا به تعریف،مقابله[۴]عبارت است از تسلط یافتن،کم کردن و یا تحمل آسیبهایی که استرس ایجاد می کنند که ممکن است رابطه فرد را با محیط تغییر و یا میزان ناراحتی عاطفی او را کاهش دهد(لازاروس[۵] و فولکمن[۶]،۱۹۸۶).

فشارزا بودن هر موقعیت معین بستگی به این دارد که چگونه آن را ارزیابی کنیم و در خود چه توانی برای مقابله با آن ببینیم. پیامدهای استرس شامل آسیبهای جسمی و روانی مانند بیماریهای مختلف جسمی و روانی و همچنین آسیبهای اجتماعی مانند کاهش کیفیت و توان کاری،انزوا و رفتارهای منفعلانه و یا واکنشهای تهاجمی و پرخاشگرانه و. . .  هستند. در واقع فرایندهای مقابله ای ممکن است شامل دامنه ای از سلامتی تا آسیب شناختی محض باشد(لازاروس و فولکمن،۱۹۸۴؛به نقل از حسن شاهی و دارایی،۱۳۸۴).

مفهوم مقابله برای اولین بار در سال۱۹۹۶ توسط لازاروس معرفی شد.  او معتقد بود که استرس شامل سه مرحله می شود.  ابتدا، ارزیابی اولیه می باشد که مشاهده یک خطراست.  مرحله دوم شامل ارزیابی ثانویه می شود که جستجوی یک پاسخ در ذهن می باشد و در مرحله سوم به کارگیری آن پاسخ یا به عبارتی مقابله مد نظر می باشد(کاستا[۷]،۱۹۹۰) افراد برای مقابله با استرس از راهبردهای مقابله ای مختلفی استفاده می کنند.  انتخاب راهبردهای مقابله ای مناسب در برابر فشارهای روانی می تواند از تأثیر فشارها بر سلامت روان کاسته و در نتیجه به سازگاری هر چه بیشتر فرد منجر شود. بنابراین با توجه به مطالب گفته شده هدف این پژوهش بررسی رابطه سبک های تفکر با راهبردهای مقابله با استرس می باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد