منابع
فهرست منابع فارسی ۶۳
فهرست منابع انگلیسی ۶۵
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۴-۱ اطلاعات جمعیت شناسی ۴۷
جدول۴-۲ نتایج آزمون t برای مقایسه میانگین دو گروه در متغیر سلامت روان ۴۸
جدول۴-۳ نتایح آزمون t برای مقایسه میانگین دو گروه در متغییر نشانههای جسمانی ۴۹
جدول۴-۴ نتایج آزمونt برای مقایسه میانگین دو گروه در متغیر نشانگان اضطراب ۵۰
جدول۴-۵ نتایج آزمون t برای مقایسه میانگین دو گروه در متغیر نارساکنش وری اجتماعی ۵۱
جدول۴-۶ نتایج آزمون t برای مقایسه میانگین دو گروه در متغیر افسردگی ۵۲
انسان با توجه به پیچیدگیها و دشواریهای زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبههای گوناگون میبایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب بهمنظور پیشرفت همهجانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکاملیافته و دارای سلامتروانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره درصدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکامل هستند.
این ویژگیها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی میباشد. درحالی که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبههای گوناگون زندگی دست نیافتهاند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند میتوان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند وبدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و بهکارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال میتواند بسیاری از مشکلات، ناکامیها و ناهنجاریها را رفع نماید و در عوض یک زندگی بانشاط، پرتلاش، روبه پیشرفت و کمال را به ارمغان آورد.
پیشرفتهای علمی و تکنولوژی در سالهای اخیر، انسانها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. کار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند که اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذکور و مشکلات مشابه از جمله مهارتهای مهم و مفیدی هستند که نقش تعیینکنندهای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثربخش دارند و همه انسانها بهطور فطری توانایی حل مشکلات زندگی را دارند، ولیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بهطوری که به عنوان مهارتهای کارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسیهای انجام شده تواناییها و مهارتهای علمی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان کفایت نمیکند. بنابراین آموزش مهارتهای زندگی با تأکید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان اصل مهم و انکارناپذیر است که تاکنون علیرغم توجه خاص بسیاری از کشورهای جهان و تأکید خاص«سازمان بهداشت جهانی» جای آن در برنامههای تحصیلی مدارس کشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهای برداشته شده است که نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتر میباشد.(سازمان بهداشت جهانی،۱۹۹۷)
روانشناسان در دهههای اخیر در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از اختلالات و آسیبها در ناتوانی افراد در تحصیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیتهای دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب، ریشه دارد. بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگیهای روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی،آمادهسازی افراد به خصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیتهای دشوار امری ضروری به نظر میرسد. در همین راستا روانشناسان با حمایت سازمانهای ملی و بینالمللی، جهت پیشگیری از بیماریهای روانی و ناهنجاریهای اجتماعی آموزش مهارتهای زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نمودهاند.(طارمیان و همکاران، ۱۳۷۸)
آنچه امروزه تحت عنوان مهارتهای زندگی مشهود است تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست بلکه از این مهارتها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین بیان شده است. بهطوری که تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران، خودشناسی و توجه به ارزشها که از فصول اساسی درس مهارتهای زندگی است به کرات در قرآن، نهجالبلاغه، و صحیفه سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین مورد تأکید قرار گرفته است.(طارمیان و همکاران،۱۳۷۸)
هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارتهای زندگی در زمینه بهداشت روانی این است که جوامع مختلف در سطوح جهان نسبت به گسترش، به کارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارتهای زندگی را متمرکز بر رشد تونائیهای روانی مانند حل مسئله، مقابله با هیجانات، خودآگاهی، سازگاری اجنماعی و کنترل استرس بین کودکان و نوجوانان اقدام نمایند.(ناستاسیا،۱۹۹۸)
با توجه به نقش مهم مدارس در تأمین بهداشت روانی دانشآموزان،برنامه آموزش مهارتهای زندگی روش مؤثری در جهت رشد شخصیت سالم دانشآموزان و تأمین و حفظ بهداشت روانی دانشآموزان تلقی میشود. به این ترتیب مدارس به جای این که تنها بر افزایش عملکرد تحصیلی دانشآموزان تمرکز نمایند باید بر تأمین و حفظ روان آنان نیز تأکید نمایند و اقدامات لازم را بهمنظور تحقیق هدف مذکور انجام دهند چرا که اگر هدف فوق تحقق یابد بسیاری از مشکلات تحصیلی و آموزشگاهی نیز خود به خود کاهش مییابد.(ناستاسیا،۱۹۹۸)
رشد انسان در زمینههای روانی، اجتماعی، جسمانی، جنسی، شغلی، شناختی، الگو«خود» اخلاقی و عاطفی صورت میگیرد هریک از زمینهها نیازمند مهارت و توانایی میباشد. در واقع میتوان گفت که تکامل مراحل رشدی وابسته به مهارتهای زندگی است. زمانی که افراد مهارتهای زندگی اساسی را کسب نمایند در عملکرد بهینه خود پیشرفت میکنند. آموزش مهارتهای زندگی نقش اساسی را در بهداشت روانی ایفا میکند و البته زمانی که در یک مقطع رشدی مناسب ارائه شود نقش برجستهتری خواهد داشت. بهطور تعیین میتوان گفت که بسیاری از نوروزها و سایکوزها ناشی از نقص در رشد مهارتهای زندگی اساسی است. درواقع آموزش مهارتهای زندگی نقش درمانی دارد.(گینتر، گازداوداران،۱۹۹۶)
همانگونه که بروکز اشاره کرده است رویکرد مهارتهای زندگی یک چارچوب سازمانیافتهای را برای مراکز مشاوره و بهداشت روانی
فراهم میکند و یک عنصر آموزشی و یکسوی و مهم برای مدارس ابتدایی و دبیرستان میباشد.(بروکز،۱۹۸۴)
سازمان بهداشت جهانی«WHO» بهمنظور افزایش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی- اجتماعی، برنامهای تحتعنوان آموزش مهارتهای زندگی تدارک دیده و در سال ۱۹۹۳ در«یونیسف» (صندوق کودکان سازمان ملل متحد)مطرح نمود.(سازمان بهداشت جهانی،۱۳۷۷)
براساس پژوهشهای انجام شده، عواملی نظیر عزتنفس، مهارتهای بین فردی برقراری ارتباط مطلوب، تعیین هدف، تصمیمگیری، حل مسأله، تعیین و شناسایی ارزشهای فردی در پیشگیری و یا کاهش ابتلاء نوجوانان به انواع ناهنجاریهای رفتاری و اختلالات روانی و افزایش سطح سلامت روان آنان نقش مؤثری دارند. بنابراین با توجه به اهمیت و ارزش آموزش مهارتهای زندگی با اهداف گوناگون پیشگیرانه و ارتقاء سطح سلامت روان، فقدان این مهارتها موجب میشود که فرد در برابر فشارها و استرسها به رفتاری غیرمؤثر و ناسازگارانه روی آورد. آموزش چنین مهارتهایی در کودکان و نوجوانان، احساس کفایت، توانایی مؤثر بودن، غلبه کردن بر مشکل را به وجود میآورد.(طارمیان،۱۳۷۸)
امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر میگردد. بهطوری که سال ۲۰۰۱ میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی«بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار«غفلت بس است، مراقبت کنیم» را جهت آشکارتر ساختن موضوع مطرح نمود.(سازمان بهداشت جهانی،۲۰۰۱)
این امر نشاندهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان موردتوجه قرار گیرد. یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی است. درواقع میتوان گفت، عمدهترین هدف بهداشت روانی پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح میشود پیشگیری اولیه مورد توجه قرار میگیرد. در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه موردنظر هستند و تمام اقداماتی که در این حیطه صورت میگیرد، در جهت آمادهسازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبههای جسمانی، روانی و اجتماعی میباشد بنابراین هدف، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی میباشد. آموزش، اساسیترین روش پیشگیری اولیه است. از طرفی دیگر مهمترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه، دوره نوجوانی است.
به همین دلیل متخصصین روانی، آموزش پیشگیرانه در دوره نوجوانی را مورد توجه بسیار قرار میدهند و همچنین پژوهشها نشان میدهند که آموزش مهارتهای زندگی به ارتقاء بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک میکند و اساسیترین برنامه پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار میرود. سلامتی بخش اصلی یک برنامه زندگی شاد است.
و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند.(حسینی،۱۳۷۸)
مطلب دیگر :
آموزش مهارتهای زندگی فرد را قادر میسازد تا دانش، ارزشها و نگرشهای خود را با تواناییهای بالفعال تبدیل کند. بدین معنا که فرد بداند چه کاری باید انجام دهد و چگونه آن را انجام دهد.
مهارتهای زندگی منجر به انگیزه در رفتار سالم میشود. همچنین بر احساس فرد از خود و دیگران و همچنین ادراک از وی مؤثر است. در ضمن منجر به افزایش اعتماد به نفس میشود.
بنابراین بهطور کلی میتوان گفت منجر به«سلامت روان» افراد میشود و در پیشگیری از بیماریهای روانی و مشکلات رفتاری نقش مؤثری دارد.(نوری و خانی، ۱۳۷۷)
با توجه به مطالب فوق و اهمیت و نقش ارزنده آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان افراد به خصوص نوجوانان، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان میپردازد.
مجموعه مهارتهای زندگی یک رویکرد متمرکز بر فرد است که هدفش کمک به افراد جهت رشد مهارتهای خود کمکدهی میباشد. مجموعه مهارتهای زندگی فرض میکند که همه افراد تواناییها و ضعفهایی در مهارتهای زندگی دارند. احساسات، تفکر و اعمال نامؤثر به ناتوانی و ضعف در مهارتهای زندگی مربوط است. اهداف مجموعه مهارتهای زندگی، کمک به افراد، جهت کمک به خودشان است. بدین معنا که افراد، برخی مهارتهای جدید را برای زندگی به دست آورند، نسبت به زندگیشان احساس تعهد و مسئولیتپذیری داشته باشند. مجموعه مهارتهای زندگی نه تنها به توانمند ساختن افراد در زندگی حال میاندیشد بلکه به توانمندی آنان جهت زندگی آینده نیز تأکید میورزد. در ضمن متمرکز بر شکوفایی تواناییهای بالقوهی افراد است. بهطور کلی هدف از مجموعه مهارتهای زندگی، کمک به فرد جهت حرکت از ناتواناییها و ضعفهای مهارتی به سوی مهارتهای توانمند و قوی و سازنده میباشد.
چنین مهارتهای زندگی تصمیمات متعهدانه فردی را در برمیگیرد. مسئولیتپذیری یا تعهد فردی یک مفهوم مثبتی است که طبق آن افراد نسبت به سلامتیشان و اتخاذ تصمیماتشان در مسائل زندگی خویش متعهد هستند. درواقع هدف نهایی مهارتهای زندگی این است که افراد مسئولیت برتری شایستگی فردی خویش را بپذیرند. این شایستگی فردی شامل احساس کفایت و شایستگی سطح بالا، سلامت روانی،خود شکوفایی و پذیرش مسئولیت فردی میباشد. در نتیجه میتوان گفت مجموعه مهارتهای زندگی هم اهداف پیشگیرانه دارد و هم کنترل و مدیریت مشکلات و همانند یک رویکرد آموزشی، هم برای مداخلات گروهی و هم فردی مناسب است.(نلسون،جونز،۱۹۹۲)
برنامه مهارتهای زندگی بر این اصل استوار است که کودکان و نوجوانان حق دارند توانمند شوند و نیاز دارند که بتوانند از خودشان و علایقشان در برابر موقعیتهای سخت زندگی دفاع کنند. مهارتهای زندگی، مهارتهایی هستند که برای افزایش تواناییهای روانی- اجتماعی افراد آموزش داده میشوند و افراد را قادر میسازند که بهطور مؤثر با مقتضیات و کشمکشهای زندگی روبهرو شود. هدف از آموزش مهارتهای زندگی، افزایش تواناییهای روانی- اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیبزننده به بهداشت و سلامت و ارتقای سطح سلامت روان افراد است.(سازمان بهداشت جهانی،۱۳۷۷)
برنامه آموزش مهارتهای زندگی از رویکردهای پیشگیرانه نشأت میگیرد و این رویکردها پیشگیرانه مبتنی بر روانشناسی پیشگیری اجتماعی میباشد که هدف آن آموزش و ترویج شایستگیهاست.(کلینگمن،۱۹۹۸)