عنوان : رابطه هوش هیجانی و استرس شغلی با تاب آوری و شادکامی در کارکنان دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه...

فصل سوم: روش پژوهش

۳-۱- طرح پژوهش .۱۲۳

۳-۲- طبقه بندی متغیر ها.۱۲۳

۳-۳- جامعه آماری پژوهش ۱۲۳

۳-۴- نمونه آماری پژوهش و روش نمونه‌گیری .۱۲۳

۳-۵- روش اجرا .۱۲۳

۳-۶- ابزار سنجش ۱۲۴

۳-۶-۱-پرسشنامه هوش هیجانی بار آن.۱۲۴

۳-۶-۲- پرسشنامه استرس شغلی HES 124

۳-۶-۳- پرسشنامه تاب آوری کانر و دیوید سون (CD-RISC) .125

۳-۶-۴- پرسشنامه شادکامی آکسفورد۱۲۵

۳-۷- روش های آماری تحلیل داده‌ها ۱۲۶

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها

۴-۱- تحلیل داده‌های کمی از زاویه توصیفی .۱۲۹

۴-۲- تحلیل داده‌های کمی از زاویه استنباطی .۱۳۰

۴-۲-۱- یافته‌های مربوط به فرضیه اول.۱۳۰

۴-۲-۲- یافته‌های مربوط به فرضیه دوم۱۳۱

۴-۲-۳- یافته‌های مربوط به فرضیه سوم.۱۳۳

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

۵-۱-بحث و تفسیر نتایج ۱۳۶

۵-۲- محدودیت‌ها ۱۳۹

۵-۳- پیشنهادات .۱۳۹

۵-۳-۱- پیشنهادات کاربردی.۱۳۹

۵-۳-۲- پیشنهادات پژوهشی۱۳۹

فهرست منابع۱۴۰

فهرست منابع فارسی.۱۴۰

فهرست منابع لاتین.۱۴۲

ضمائم.۱۴۶

چکیده انگلیسی. ۱۵۶

                                                                                       

                            

فهرست جداول

عنوان                                                صفحه

 

جدول ۲-۱) ظهور مفهوم هوش عاطفی (مایر، ۲۰۰۱) ۲۰

جدول ۲-۲) مؤلفه های هوش هیجانی (به نقل از مایر، ۲۰۰۱) .۲۷

جدول ۲-۳) توصیف مختصر سه موج بررسی تاب آوری (ریچاردسون، ٢٠٠٢).۵۸

جدول ۲-۴) خلاصه پیشینه های انجام شده.۱۱۷

جدول ۴-۱)فراوانی ودرصد فراوانی جنسیت،وضعیت تاهل ونوع استخدام در بین پاسخگویان. ۱۲۹

جدول ۴-۲ )فراوانی ودرصد فراوانی سنوات خدمت وسطح تحصیلات در بین پاسخگویان.۱۲۹

جدول ۴-۳)  آمار توصیفی متغییر های تحقیق۱۳۰

جدول ۴-۴) تحلیل واریانس.۱۳۰

جدول ۴-۵) رگرسیون برای رابطه تاب آوری با هوش هیجانی و استرس شغلی.۱۳۰

جدول ۴-۶) تحلیل واریانس.۱۳۱

جدول ۴-۷) رگرسیون برای رابطه شادکامی با هوش هیجانی و استرس شغلی۱۳۲

جدول ۴-۸) همبستگی پیرسون۱۳۳

 

 

فهرست اشکال

عنوان                                                صفحه

 

شکل ۲-۱) مدل جبرانی۵۹

شکل۲-۲) مدل چالش۶۰

شکل۲-۳) مدل عامل حفاظتی.۶۱

 

 

چکیده

تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط هوش هیجانی و استرس شغلی با تاب آوری و شادکامی انجام شد. طرح پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش و ماهیت توصیفی ، پیمایشی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کارکنان مشغول به خدمت دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در سال ۱۳۹۲ برابر ۱۱۵۰ نفر بودند. حجم نمونه براساس فرمول کوکران برابر ۲۸۸ نفر انتخاب شد که از روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین جامعه آماری برگزیده شدند. برای جمع آوری داده هااز پرسشنامه های سنجش هوش هیجانی بارآن ، پرسشنامه استرس شغل HESو پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون و پرسشنامه شادکامی آکسفورد استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی و تاب آوری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد یعنی با افزایش نمره هوش هیجانی میزان تاب آوری افزایش می یابد. همچنین مشاهده شد که با افزایش استرس شغلی تاب آوری کاهش می یابد. از طرفی مشخص شد که بین تاب آوری و شادکامی نیز رابطه مثبت معناداری وجود دارد.

 

واژگان کلیدی: هوش هیجانی، استرس شغلی، تاب آوری، شادکامی.

فصل

اول

 

معرفی پژوهش

 

۱-۱- مقدمه

روانشناسی صرفا یک شاخه پزشکی علاقه ‏مند به بیماری یا بهداشت نیست بلکه گسترده‏تر است و موضوعاتی از قبیل کار، تحصیلات، بینش، عشق، رشد و بازی را نیز دربرمی‏گیرد. روانشناسان اکنون به تحقیقات جامعی در مورد نقاط قوت و فضیلت‏های انسانی نیازمندمند. روانشناسانی که با خانواده‏ها، مدارس، انجمن‏های مذهبی و شرکت‏ها کار می‏کنند نیازمند توسعه جوی هستند که بر این نقاط قوت تاکید نماید. امروزه نظریه‏های روانشناسی عمده به سمت دیدگاهی نوین مبتنی بر پرورش نقاط قوت تغییر مسیر داده ‏اند. دیگر نظریه روانشناسانی برجسته‏ای وجود ندارد که افراد انسانی را به عنوان کالبدهای منفعل پاسخ به محرک‏ها تعریف نماید و امروزه انسان‏ها بیشتر به عنوان افرادی تصمیم گیرنده با امکان انتخاب گزینه‏های متعدد و امکان چیره‏دست شدن و کار آمد شدن تعریف می‏شوند. موضوعات روانشناسی مطرح شده در آغاز قرن بیست و یکم عمدتا بر تجربه مثبت انسانی و آن‏چه که لحظه‏ای را بهتر از لحظه دیگر می‏کند تمرکز کرده ‏اند.به گفته دانیل خانمن، کیفیت عاطفی تجربه جاری اساس و بلوک یا روانشناسی مثبت‏نگر است(خانمن، ۱۹۹۹).

مثبت نگری حاصل تعامل آرام و بدون مشکل با محیط اجتماعی است که پیامد آن مجموعه ای از تمایلات مبتنی بر رضایت مندی، خوش بینی، امید، اعتماد و اطمینان خاطر در فرد است. نقطه مقابل آن وجود بیزاری، ترس، عصبانیت، ناامیدی و نگرانی خواهد بود. مثبت نگری زمانی بوجود می آید که افراد احساس نمایند درکشان از خودشان تأیید شده است. مثبت نگری نوعی خیر عمومی است که پیامد و حاصل آن را باید در تشریک مساعی، طراوت اجتماعی، وفاق اجتماعی، عواطف مثبت، زندگی انجمنی و مشارکت اجتماعی جستجو کرد. مثبت نگری نوعی سرمایه عاطفی است که هزینه های کنترل و نظارت رسمی را کاهش می دهد و افراد را متقاعد به رفتار مطابق با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی پذیرفته شده می نماید. سرمایه ای که به واسطه استفاده از آن زایش تازه ای پیدا می کند، زیرا وقتی افراد از عواطف مثبتی که دیگران ابراز می دارند استفاده می کنند به نوعی عواطف مثبت تازه ای را تولید می کنند. مهمترین تأثیر مثبت نگری بر زندگی عادی یا روزمره این است که در صورت وجود مثبت نگری زندگی روزمره معطوف به آینده خواهد بود و افراد جامعه از گذشته نگری منفی و داشتن کنش های آنی و لحظه ای رهایی پیدا خواهند کرد. آنها پذیرای برنامه داشتن و کنش های عقلانی معطوف به هدف خواهند شد؛ کنش هایی که آنها را وادار به تلاش و کوشش مضاعف و نیل به اهداف متعالی تر می نماید به گونه ای که نوعی آینده گرایی و آینده اندیشی را در افراد جامعه تقویت می نماید که خود می تواند پیامدهای مثبت متعددی را به دنبال داشته باشد.

روانشناسی مثبت نگر به عنوان رویکردی تازه در روانشناسی، بر فهم و تشریح شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی و همچنین پیش بینی دقیق عواملی که بر آ نها مؤثرند، تمرکز دارد. این رویکرد از منظری مثبت گرایانه با ارتقای احساس ذهنی بهزیستی و شادمانی، در عوض درمان نواقص و اختلالات سروکار دارد. بنابراین، روان شناسی مثبت نگر تکمیل کننده روان شناسی بالینی سنتی است. فهم، درک و شفاف سازی شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی، موضوع محوری روا نشناسی مثبت نگراست (سلیگمن، ۲۰۰۵)

مارتین سلیگمن، (پدر روان‌شناسی مثبت) می‌گوید: این روان‌شناسی، روان‌شناسی قرن بیست و یکم است؛ علمی که به جای توجه به ناتوانی‌ها و ضعف‌های بشری، متمرکز شده است روی توانایی‌های آدم‌ها؛ توانایی‌هایی از قبیل شاد زیستن‏، لذت بردن، قدرت حل مسأله و خوش‌بینی .

مازلو هم در سلسله مراتبی که برای نیازها در نظر گرفته بود «نیاز به خودشکوفایی» را در بالاترین مرتبه قرار داده بود. او می‌گفت افراد در مرحله خودشکوفایی، یک حس شادی را تجربه می‌کند، توأم با آرامش.

حتی قبل از انسان‌گراها، یک روان‌شناس آمریکایی به نام ویلیام جیمز، نگرانی اصلی روان‌شناسی را «شادی و بهزیستی انسان‌ها» می‌دانست. «مارتین سلیگمن» بنیانگذار جنبش روانشناسی مثبت در دهه قبل می گوید؛ «تصور کنید دارویی کشف شده است که می تواند طول عمر شما را هشت الی ۹ سال بیشتر کند. احساس خوشبختی همان دارو است.»

محققان در زمینه خوشبختی به پشتوانه هزاران تحقیق در این مورد می گویند «خوشبختی ساختنی است».(دینر، ۱۹۸۴).

اغلب مردم آن‏چه را که در رابطه با زندگی‏شان اتفاق می‏افتد خوب یا بد ارزیابی می‏کنند و طبیعتا آن‏ها قادر به قضاوت در مورد زندگی خود هستند.آن‏ها تقریبا همیشه هیجانات و خلقیاتی را تجربه می‏کنند که یا مؤلفه‏ای خوشایند دارد که منجر به یک واکنش مثبت می‏شود و یا مؤلفه‏ای ناخوشایند دارد و واکنشی منفی را می‏طلبد. بنابراین همواره سطحی از شادمانی ذهنی بر زندگی مردم حاکم است، حتی اگر به طور هشیارانه به آن نپردازند.

سلیگمن ( ۲۰۰۲ ) در کتاب خود با عنوان شادمانی اصیل هیجان های مثبت را در سه مقوله آن هایی که با گذشته، حال و آینده پیوند دارند، طبقه بندی می کند. هیجان های مثبت مرتبط با آینده، خوش بینی، امید، اعتماد، ایمان و اعتقاد را شامل می شوند. رضامندی، خشنودی، تحقق، غرور و آرامش خاطر هیجان های مثبت عمده ای هستند که با گذشته پیوند دارند. در ارتباط با هیجان های مثبت حال دو طبقه متمایزوجود دارد: لذت های آنی و رضامندی های پایدارتر. لذت ها، هم لذت های جسمانی و هم لذت های عالی تر را شامل می شوند. لذت های جسمانی از طریق حواس حاصل می شوند. احساس هایی که از امر جنسی، عطرهای خوش و چاشنی های خوشمزه بروز می کنند، در این مقوله قرار می گیرند. برعکس، لذت های عالی تر از فعالیت های پیچیده تر به دست می آیند و احساس هایی مانند سعادت، شعف، راحتی، سرخوشی و شادمانی را شامل می شوند. رضامندی ها که حالت های شیفتگی یا جذبه را شامل    می شوند و حاصل فعالیت هایی هستند که به کارگیری نیرومندی های یکتا و التزامی را می طلبند، با لذت ها تفاوت دارند. قایق رانی، تدریس و کمک به دیگران مصداق های چنین فعالیت هایی هستند. نیرومندی های التزامی آن دسته ازصفات

 شخصی هستند که با فضیلت های خاصی رابطه دارند و در ارزش های عملی طبقه بندی نیرومندی ها تعریف می شوند.در مطالعه هیجان های مثبت و شادمانی، نکته حساس یافتن یک راه موشکافانه برای تشخیص دادن حالت های عاطفی مثبت و منفی است (سلیگمن، ۲۰۰۲).

 

۱-۲- بیان مسئله

درسال های اخیر رویکرد روانشناسی مثبت با شعار توجه به استعدادها و توانمندی های انسان مورد توجه پژوهشگران حوزه های مختلف روانشناسی قرار گرفته است. این رویکرد بر شناسایی سازه ها و پرورش توانمندیهایی تأکید می کند که ارتقاء سلامت و شادکامی انسان را فراهم می کند. تاب آوری مهمترین راهبردی است که در این رویکرد مورد توجه پژوهشگران است(کیانی دهکردی، ۱۳۸۳).

از نظر تاریخی در علوم رفتاری و اجتماعی از یک رویکرد مشکل مدار[۱] برای مطالعه رشد انسان و جامعه پیروی می کردند. این رویکرد آسیب شناختی، بر مشکلات، بیماریها و اختلالات، ناسازگاری ها، کجروی و عدم شایستگی تمرکز داشت. تأکید این رویکرد بر شناسایی عوامل خطر مربوط به اختلالات گوناگون مثل بیماریهای روانی، بزهکاری، الکلیسم و سوء مصرف مواد بوده است. در مطالعات طولی که در چارچوب این رویکرد در جمعیت های پرخطر انجام گرفته، درصدی از افراد در معرض خطر به مشکلات و آسیبهایی مبتلا می شدند، اما درصد بیشتری نیز سالم می ماندند. محققان برای این افراد که در شرایط ناگوار و پرخطر، پیامدهای نامطلوب را نشان نمی دادند، اصطلاحات گوناگونی مثل آسیب ناپذیر، مقاوم در برابر استرس، سرسخت و شادکام به کار بردند. اخیراً نیز اکثر محققان واژه تاب آور در برابر شرایط پرخطر و ناگوار را به کار می برند(بنارد[۲] ، ۱۹۹۱)

گارمزی و ماستن[۳] (۱۹۹۱، نقل از محمدی، ۱۳۸۴) تاب آوری[۴] را فرایند یا توانایی سازگاری موفقیت آمیز به رغم شرایط چالش انگیز و تهدید کننده تعریف کرده اند.

از جمله مسایلی که در حوزه عوامل مؤثر بر تاب آوری مطرح است، نقش هوش بر تاب آوری است. برخی یافته ها حکایت از آن دارد که هوش یک عامل تعیین کننده تاب آوری است (اگلند و سروف، ۱۹۹۳، رادک- یارو و شرمن، ۱۹۹۰). و برخی هم خلاف این نظر را تأیید کردند(فرایبورگ، بارلوگ، مارتینیوسن، رزنوینگ و هجمدال ۲۰۰۵)[۵]. لازم به ذکر است که این محققان، هوش عمومی را که توسط آزمونهای سنتی هوش سنجیده می شود، مد نظر قرار می دادند. اما امروزه گونه ای دیگر از هوش تحت عنوان هوش هیجانی[۶] مطرح است که در سال ۱۹۹۰ توسط سالوی[۷] و می یر[۸] مطرح شد.

هوش هیجانی شامل درک، فهم و استدلال و اداره هیجان در خود و دیگران است ( سالوی و همکاران، ۲۰۰۰ ) و مجموعه ای از

مطلب دیگر :


راهنمایی بیشتر برای تولید سایت با کیفیت

 تواناییها، کفایت ها و مهارتهای غیرشناختی است که توانایی فرد برای کسب موفقیت در مقابله با اقتضائات محیطی را تحت تأثیر قرار می دهدوباعث فائق آمدن فردبر فشارها و نیازهای محیط می گردد (بار- اون، ۱۹۹۷).

نظریه پردازان هوش هیجانی براین باورند که بین هوش هیجانی و قدرت مقابله با موقعیتهای مخاطره آمیز رابطه مثبت وجود دارد (سالوی، بدل، دیتویلر و مایر، ۲۰۰۰ ) و بالا بودن هوش هیجانی را به عنوان یک عامل محافظت کننده مطرح نمودند.

رابطه هوش هیجانی و تاب آوری به وسیله جوکار( ۱۳۸۶ )، زارعان، اسدالله پور و بخشی پور(۱۳۸۷)، شاکری نیا و محمد پور (۱۳۸۹)، خدایاری(۱۳۸۹)، انگلبرگ و سجوبرگ (۲۰۰۴)، (سالوی، بدل، دیتویلر و مایر، ۲۰۰۰) مورد بررسی قرار گرفته است.

ارگان (به نقل از فرسه[۹] و زاف [۱۰]،۱۹۹۹) معتقد است که وقتی فرد در شرایطی قرار می گیرد که تحت فشار است و احساس ناراحتی و ناکامی می کند، گفته می شود که وی تحت استرس می باشد . در تعریفی دیگر، استرس به عنوان فرسودگی بدنی و عاطفی درنظر گرفته می شود که بر اثر مسائل و مشکلات واقعی یا خیالی به وجود می آید (کویل[۱۱] ، ادواردز، هاننیگان، فوترگیل و بورنارد، ۲۰۰۵ ). برای فهم بهتر استرس بایستی به سه جز توجه نمود : ۱- بعد فیزیولوژیکی ۲- بعد وقایع و محرک هایی که استرس را به وجود آورده اند ۳- بعد ارزیابی شناختی از موقعیت یا استرس های موجود . در اصل امروزه اعتقاد براین است که استرس ، ارزیابی شناختی از محرک های پیرامو نی و جنبه های فیزیولوژیکی است (بیکر [۱۲]، دمر وتی، دی بوئر وشائوفلی، ۲۰۰۳) استرس شغلی یکی از رایج ترین پدیده ها در محیط های شغلی دارای روابط فردی است (گواریتالت – چالوین[۱۳] ، کالیچ من، دمی و پیترسون،۲۰۰۰ )

همچنین رابطه استرس و تاب آوری نیز توسط میچل کریپل و دونا هندرسون یکنگ (۲۰۱۰)، کوترل (۲۰۰۱)، گیللسپی ، والش، وینفیلد، استاف و دئوا (۲۰۰۱)، جکسون و روت من (۲۰۰۶)، تافت (۱۹۸۹) و . مورد بررسی قرار گرفته است.

کانت ، شادی را ارضای تمامی امیال می داند (آیزنک[۱۴] ،۱۹۹۰،نقل از فیروز بخت و بیگی ، ۱۳۷۵ ). به اعتقاد لاما [۱۵]مهمترین هدف زندگی ما رسیدن به شادی است ، چه انسان معتقد به اصول مذهبی باشد، چه نباشد. حرکت وفعالیت انسان در هر مذهبی که باشد برای دست یافتن به شادی است (لاما و کاتلر[۱۶]، نقل از انوشیروانی ،۱۳۸۲).شادی نه تنها به سطح بالایی از عاطفه یا هیجان مثبت بستگی دارد بلکه به سنجش عمیق تر رضایت کلی از زندگی نیز وابسته است.

رجبی و شیرعلی پور( ۱۳۸۸ )، شریعتی و رمضانی( ۱۳۸۸ )، کاظمی، نیک منش و میناخانی ( ۱۳۸۸ )، پورزارعی( ۱۳۸۲ ) گالاگر و ولا – برودیک( ۲۰۰۸ )، جوده (۲۰۰۷)، فورنهام و کریستفور (۲۰۰۷) به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و شادکامی پرداخته اند.

با توجه به مطالب ذکر شده هدف اصلی پژوهش این است که چه رابطه ای بین هوش هیجانی و استرس شغلی با تاب آوری و شادکامی وجود دارد؟

[۱] – problem-focued approach

[۲] – Benard

[۳] – Garmezy & Mosten

[۴] – resilience

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد